یک/گل شکفته خداحافظاگرچه لحظه دیدارت شروع وسوسهای در منبه نام دیدن و چیدن بود
باز هم یک/توی کتاب دینیمان نوشته بودند ...
ادامه
مطلب
مگر این باد خوش از سمت عشقآباد میآیدکه بوی عشقهای کهنه از این باد میآید...
شده در یک لحظه، تا حد ...
ادامه
مطلب
سوار ترن مترو هستم، توی ایستگاه، منتظر که درها بسته شود و قطار راه بیفتد. آدمها سر میخورند از پلهها و ...
ادامه
مطلب
دخترکم، خمیردندان کرست میوهایش را - در نبسته - گذاشته جلوی آینه دستشویی؛ سگ آبی رویش دارد با مسواکی در ...
ادامه
مطلب
توی اتوبوس دیدم برچسبی چسباندهاند به یکی از شیشهها که «برای سلامتی (یا تعجیل در ظهور) پادشاه عادل جهان صلوات!» ...
ادامه
مطلب
کسی sms زده که فلانی، چرا نمینویسی یا دست به عصا مینویسی. این یک غلط. وبلاگ رسانهای است و sms ...
ادامه
مطلب
تلفن همراهم زنگ میخورد. من حالیم نمیشود اصلا. نمیشنوم. بعد از یک سال و اندی، زنگش را عوض کردهام، اما ...
ادامه
مطلب
رسیدیم به «یا»ی مانعةالجمع.